امیرتیمور موئسس سبک اصیل هنر معماریوحامی فرهنگ ومدنیت آسیای وسطی5
حسن پیمان حسن پیمان

پیوست به گذشته.....و

تتبع ونگارش؛ تلخیص وترجمه:از

حسن پیمان            

 

 

طرح مسئله

 هوشدار های امیر تیمور از عواقب ناگوارنبرد هایش پیش از آغاذ حملات   --

 دشمنان فرهنگی امیر تیمور--

استقبال وحرمت به امیر تیمور در پارس(ایران کنونی)..و--

نخستین هستۀ قزیلباشها در زمان امیر تیمور نهادینه میشود:   و--

منشأ ظهور قزیلباشها--

 باور های قزیلباشها--

منشأ قزیلباشها در افغانستان--

پیدائیش قزیلباشها--

نفوس تخمینی قزیلباشها--

سخن اخر وآموزه ها

هوشدارهای امیر تیمور از عواقب ناگوار جنگ قبل ازآغاذ نبردها وحملاتش

علی الرغم تبلیغات نژاد وزبان پرستان وتورک ستیزان؛ امیر تیمور از عواقب نا گوار جنگ وویرانیها وپیامد های اسفبار ان؛ کاملأ واقف وبرایش کاملأ نگران کننده بوده است. اومیدانست که جنگ وکشتار وویرانی یک پدیدۀ زشت ضد بشری وجنایت است وبا عث بربادیها ونابودیهای جبران ناپذیر میگردد. از آنرو قبل از آنکه به نبرد های خود علیه دشمنانش ومخالفین وجنگ افروزانش آغاذ نماید؛ از عواقب وپی آمد های نا هنجار وهستی سوز جنگها ونبرد ها به دشمنان جنگ افروزش وبه همه اقشار وطبقات  هشدار داده ؛ تمام شرائیط را بطور صلح آمیز با آنها در میان گذاشته  از انها تقاضا وپیشنهاد مینموده است ؛تا آنها بدون جنگ وخونریزی به مصالحه و یا تسلیم قناعت نمایند واز راه مسالمت وسازش بین هم بموافقه برسند تا از قتل وقتالها وغارت وبیرحمیها؛ ویرانیها وتلفات وضایعات بیهوده پیش از پیش جلوگیری به عمل آید که؛ یکی از صفات برجستۀ امیر تیمور بوده واز روشهای خردگرانه وعقلانی ومدنی او نماینده گی مینماید که؛ هیچ زمامداری در نبردها وجنگهای خونین وسرنوشت ساز خود از همچو روش ورفتارهای عقلانی استفاده نبرده است.زیرا: الف : _  اگر"بیرحمی" امیر تیموربرای نابودی بشریت؛ فرهنگ ومدنیت میبود؛ عواقب نا گوار واز ضایعات وتلفات نابود کننده ؛ دشمنان ومردم خودرا قبل از آغاذ جنگها ونبرد ها مطلع وهوشدارباش نمیداد ومیتوانست بدون اطلاع قبلی وغافلگیرانه همه را نابود نماید . اما وقتاکه جنگها شروع میشد بیرحمی درمیان جنگجویان هر دو طرف جنگ وجود نداشت ویکی بدتر ازدیگری در مقابل هم بیرحمی وکشتار مینمودند!-واین در حالیستکه  بعد از آغاذ جنگها انها از شیوه ها وتأکتیکهای غافلگیرانه در جنگها برای اسارت وتسلیمی ویا نابودی کامل دشمنان استفاده میبرده اند . اما برخلاف ادعاهای دشمنانش امیر تیمور با چندین هوشدارباشهای قبلی از خانمان سوزی جنگها ؛بعدأ به حملات خود آغاذ مینموده است.ا-- ب: -    علی الرغم بد گوئیها وبد بینیهای تورک ستیزان ودشمنانش؛ امیر تیمور در ابتدأ  حریف یا دشمن خودرا به مصالحه ویا تسلیم وامیداشته و تا ایشانرا قانع سازد که سازش ویاصلح وتسلیم شوند؛ در صورت عدم قبولی ویا تمرد ویا تعرض وگردن کشی وسرکشیها ی دشمنان راعلیه خود  تحمل ننموده با همه متانت وشجاعت کامل وبا قاطعیت داخل نبرد گردیده؛ وقتا که نبرد ومبارزه آغاذ میگردید؛ دیگر رحم وعاطفه به دشمن را علامۀ سازش وتسلیمی وبی غیرتی وناتوانی پنداشته وتا آخرین نفس فتح وپیروزی میرزمیده است.تا بدست دشمن اسیر و وهمانطور "بیرحمانه !"کشته نشود.-ت: -   واو به این اصل نیز واقف بوده است که ؛ اصلأ به اصطلاح عام در" جنگ  حلوا تقسیم نمیشود..!؟" ویا اصطلاح عام دیگری که در جنگهای آسیای میانه وبخارا معمول بوده ومیگویند که" چای نخورده جنگ نمیشود!؟..."را نشانۀ بی شهامتی وبی غیرتی میپنداشته است . زیرا او آنقدر دراک وزیرک وکار فهم ویک نظامی شجاع وتوانا ومجرب بوده ومیدانسته که هرگاه در جنگ شکست بخورد وبه دست دشمن بافتد ؛ دیگر روشن است که به کدام سرنوشتی دچار میگردد!-وچه پیامدهای ناگوار غیر قابل پیش بینی از جانب دشمنانش  تعمیل ومتحمل میگردد وچگونه با همه هستی اش نابود ساخته میشود. وهست وبودش "بیرحمانه؟!" برباد میگردد.!-ث : _   زیرا که؛ دشمنان وگردن کشانش نیز بیرحم تر از امیر تیمور بوده اند وبا قساوت خون میریختند وهمه هست وبود را به آتش میکشیدند ونابود میساختند !- واین نتنها در آسیای میانه بلکه" امیران وپادشاهان اروپا نیز دست کمی از این سلاطین آسیائی نداشته اند. بگونۀ مثال؛" شهزاده سپاه از کشتار مردم(لمیوک) سلاخ  خانۀ بزرگی برپاکرد.و"شارل بورگندی" مثل گرگ میان مردم دنیا افتاد. انگلیسها در"آگین کورت" اسیران فرانسوی رافقط برای رهائی از هزینۀ زنده گی آنان مثل گوسفند سر بریدند. در جنگ "نیکو پولیس" انگلیسها وآلمانها وفرانسویها؛ پیش از جنگ اسیران تورک وسرب را قتل عام نمودند و...(37)-- سایکس میگوید:"... تیمور ناچار بود از نظر نظامی در مواردی حکم قتل عام بدهد..." وهمین منبع اعتراف میکند که"...گرچه این نظریه قابل تردید است؛ اما مسلم است که ؛ خداوند سمرقند" با رحم تر"از بسیاری فر مانروایان معاصر خویش بوده است...". !- امیر تیمور در هوشدار های خود قبل از حمله به دشمن؛ (سه) شرط عمده ویا( سه )اعلان وآگاهی وهوشدار باش قبلی را بطور رسمی وعلنی با دشمنان ومردم در میان گذاشته از جوانب ناگوار جنگ همه را واقف میگردانیده است که؛ هیچ زمامداری ازین نوع روش خرد گرایانه وعقلانی برخوردار نبوده است. مثلأ: یک : _    مشهور است که تیمور موقع محاصرۀ شهری در روز اول پرچمسفیدی جلوسراپردۀ تیمور می افراشتند واین علامت آن بود که ؛ اگر مردم شهر تسلیم شوند آزاری نمیبینند...دو : __   ودر روز دوم: پرچم سرخ  میشد واین علامت آن بود که اگر شهر تسلیم شوند؛ فقط سرداران آن شهر مجازات میشدند... سه : _   وقتا که این دو شرط پذیرفته نگردد؛ روز سوم : پرچم سیاه میشد؛  به این معنا که تمامأ باید مجازات شوند؛ زیرا شرائیط صلح امیر تیمور را نپذیرفته وعلامت تمایل به جنگ را  با سکوت وعدم تسلیمی وگردن کشی  خود با امیر تیمور نشان میدادند. چنانچه در شهر هرات نیز از همین روشها کار گرفته است. در محاصرۀ اول بطور ملائیم تری رفتار شده است ودر محاصرل دوم شدت عمل بکار رفته... وهمچنان؛ ...بغداد در مرتبۀ اول نیز هرچند شرط را نپذیرفته وباج داده است.. ودر مرتبۀ دوم که مقاومت نمود ؛ بهمان تناسب نیز سرکوب شد که در "اورگنج" نیزعین روش بکار رفته است. واما بعد از جنگ امیر تیمور انها را دوباره بیشتر از پیش آباد وشگوفان ساخت که؛ (آباد سازی شهر های آسیب دیده از جنگها یکی از خصوصیات وعادت برجستۀ امیر تیمور صاحب قران بوده است -که در بحثهای قبلی نیز اشاره گردیده است-این قلم) پس نظر به دلائیل اشاره شده در بالا وزیر؛ امیر تیمورتا ان حد هم بیرحم نبوده که علیه آن تبلیغات زیاد غلو میگردد .زیرا: یک : _   هرگاه تیمور به بیرحمی چنگیزخان میبود؛ اصلأ حصار دوم در شروط او ضرورت پیدا نمیکرد وهمه را بدون شرط وشروط وهوشدار باشها واعلانات وغیره باید از بین میبرد ونا بود میکرد.- دو : _   واما تیمور نیز ناگزیر بود ه این شدت عمل را علیه شورشیان ویاغیان ویا گردن کشان بیشتر بکار برده است تا بردشمن خود غالب گردد وبه دست دشمن بیرحمش نافتد.! -  سه : _  واین درحالیست که پیروان تیمور اورا"   بیرحم" نمیدانستند   و اورا چون سایۀ خدا پرستش میکردند ودر پناه او قرار داشتند ودر پناه اوخودرا امن میدانستند که اعمال خوب وپسندیده وخدمات ان همه ناشائیستیها را زیر شعاع قرار میداده است. ودر حالیکه دشمنان زبان ونژاد پرستان وبویژه باا ین پیشرفتهای علمی تخنیکی معاصربا عقلانیت ومدنیت امروزی بمقایسه گرفته اورا بیرحم میخوانند؛ واما غافل از جنایات وفجائیع بیسابقه وبی نظیر طراز مافیائی در شرائیط اخرین اوج  تمدن معا صربشری  کنونی که جریان دارد بمقایسه گرفته شود؛ شاید که باز هم امیر تیمور وزمامداران همتای زمان او برائت خواهند گرفت که هرگز پهنا ووسعت وعمق جنایات امروزی  با آن زمانه ها ی جهالت   قابل مقایسه نیست یعنی امروزها جاهل تر از گذشته ها عمل مینمایند؟!-   چها ر: _    واما احمد خان ابدالی -ملتانی ونادر غدار دریدونی پاکستانیهای امروزی وهند برتانوی دیروزی ویا امیر عبدالرحمان وسائیر زمامداران خونخوار ووحشی تا امروز  که در قبال خونخوری وکله منارسازیها وقتل وغارت وتجاوز ونسلکشیهای خود ؛ "فاشیست" نیز بودند   که امیر تیمور مثل انان نبود. ودر زمان تیمور تعصب وجنگهای اتنیستی تحت نام قوم ونژاد وزبان هیچگاه براه انداخته نشده است که با زمامداران بعدی هرگز قابل مقایسه نبوده تفاوت وبرجستگیهای انانرا با  زمامداران بعدی به نمائیش میگذارد. از انرو زمامداران بعدی که؛ اکثرآ  فاشیست ، وطنفروش، جاسوس، اجنبی پرست، رشوتخوار؛ فاسد؛ دزد، غاصب جایداد ها ودارائیهای ملی، منافق وتفرقه انداز غیر ملی وغیر مشروع، دست نشانده ، متقلب ودروغگوی ودیماگوژیک وفریب کار وده ها صفات ضد ملی ضد انسانی واسلامی که دارند اصلأ با امیر تیمور و یا تیموریان ان دوره ها غیر قابل مقایسه اند. وهیچ یک پاینت مثبت وواقعأ قابل وصف وتعریف وجود ندارد که در اینجا قید گردد وجنایات وفساد وسائیر عملکردهای منفی ونا مطلوب انهارا زیر شعاع خود بگیرد. از انرو همیشه در هر نوشتار ها منحیث سمبول خیانت والگوی استبداد وظالم ستم پیشه از آنها در مثالها یاد آوری میگردد که؛ جنبۀ جانبدارانه  از دید گاه تعصب نه؛ بلکه انچه که تأریخها در شأن انها شفاف رقم نموده است ؛ از انها  یاد آوری گردیده ویا اینجا نیزیاد آوری میگردد  .!- که بر عدۀ هنوز هم بنامهای" بابا، سایۀ خدا، امیرالموئمنین وغیره..." خطاب  نموده این زمامداران خائین را میپرستند!؟- وتلاش برای تحمیل  القاب آنها  بالای سائیر ملیتهای تحت استبداد نیز برنگهای مختلف جریان دارد. پنج : -- واین درحالیست که در خاور ودر آسیا امیر تیمور تحت القاب(بابا وصاحب قران) که علما و مردمان سراسر جهان ( ممالک مفتوحه) این القاب را از راه مشروع وبا برگزاری جرگه ها(قرولتای) حتا دیده شده که اکثرأ در غیاب او اعطا نموده اند. وهنوز از جاه وجلال او از کار نامها و از شهکاریهای او واز خدمات برجسته وآبادیهای او از همت وغیرت وتدابیر عالی وسنجیده شدۀ نظامی او واز هرگونه توانائیهای او؛ سخن میرانند وداستانهای شهامت مردانگی او ورد زبانها گردیده است ومجسمه  ومقبرۀ او در اوزبیکستان با عالیترین ظرافت هنر معماری ساخته شده وبرپاگردیده است  که مورد توجه تماشاچیان وجلب سیاحین جهان گردیده است....ا  

دشمنان فرهنگی امیر تیمور: و

 

وفقط این صرف"عربشاه شامی" بوده که  ازامیر تیمور متنفر بوده که شرح مفصلی واغراق آمیزی گویا از قساوت تیموربصورت یک جانبه بدون انکه بالای صفات خوب او چیزی بنویسد غلو نوشته است وتخریب نموده است.   تیمور با دشمنان وسرکشانش بیرحم بوده واما وقتا که پای منافع ملی ووطن در میان باشد ، حتا بالای خود هم رحم نمی نموده است ...(38)--معهذا این موئرخین ونویسندگان بدون آنکه بالای صفات خوب وپسندیده وخدمات برجستۀ  تیمور چیزی تماس بگیرند  بطور اغراق آمیز ویک جانبه کوشیده اند با (ذره بین تعصب )چیزکی در مورد او پیدانموده انرا قلم به قلم کاپی کنند وچاق بسازند وبه یک مواد تبلیغاتی عقده کشایانه  که ریشه درتعصبات نژادی وزبانی وغیره دارد با جعل وتقلب به خور مردم داده وبه تأریخ  بسپارند.!- قساوت وبیرحمی تیمور نظر به این دلایل نتنها در برابر دشمنانش  موجه بوده؛ بلکه  دلچسپ است که ؛ هر گاه منافع وطن ومردمش در میان باشد حتا به جان خود هم رحم نمیکرده است ...!  -و این اصل زرین باید ؛همیش در نگارندگی وتأریخ نویسی ودر بیان وقایع وجریات وحوادث محک ومعیار اساس قرار گیرد ؛ یعنی که نویسنده: بدون بغض وکین وطرف وتعصب؛ حقایق ووقایع را طوریکه هست زنده ومشهود ومستند وعلمی همه جانبه بشکل تحلیلی بروی شناختها ومطالعات دقیق وعینی وبه ثبوت رسیده برپایۀ پژوهشهای ژرف واسناد معتبر علمی وتحقیقی  باید بیان وانعکاس بدهد؛ تا در آینده هر گاه با قضاوتهای بیرحم وتیز بینانۀ تأریخ مواجه شود وبه داوریهای غیر جانبدارانه وسرسختانه روبرو گردد حد اقل دفاع از نوشتار خود را ممکن بسازد ویا حد اقل قریب به واقعیتهای عینی وپذیرفتنی باشد.زیرا: یک : _   درمورد امیر تیمور حتا تأریخ نگاران معروف عبدالحی حبیبی وبشمول مر حوم غبار با همه شهکاری وآفرینش های تأریخی وادبی در جمع آوری حقایق پیرامون جریانات وحوادث تأریخی نتوانسته اند در برخی توضیحات در آثار خود از تعصبات گو ناگون خودرا برهانند ؛ وانقدری که  تلاش به جعل سازی وبد گوئیها علیه امیر تیمور یا در مجموع تورکان دست یازیده اند ؛ بالای صفات خوب ویا عملکردهای مثبت آنها با یک دید سطحی عبور نموده در بسا موارد هیچ تماس نگرفته اند ویا به آن دسترسی نداشته اند.!- واگر موئرخین ونویسندگان بطور یک جانبه برعلیه احمدخان ابدالی ملتانی ویا امیر عبدالرحمان جلاد ویا وزیر محمد گل وغیره زمامداران قبایلی بعدی مینویسند که این قلم نیز نوشته است ؛ جای دارد زیرا طوریکه در بالا اشاره شد؛      الف: __   آنها یگانه الگوی استبداد در افغانستان هستند وانهم " استبداد طراز فاشیستی" ان .  ب : _   انها انقدر جنایت وفساد وفجایع  بی حد وحصر در تأریخ این کشور وکشورهای همسایه دور ونزدیک  ثبت نموده اند که کمتر کسان در امپراتوریهای تورکها در تأریخ انجام داده اند ؛ واصلأ کدام کارنامۀ مثبت وخوب با ارزش از خود به میراث نمانده اند که بالای انها تبصره لازم صورت گیرد  جز از اعمال وشگردهای بد ضدملی وضد وطنی وضد انسانی ... !!!-  ت : __   واگر هم هست نیز در طی 250  سال به حد کافی  از جنایات ایشان چشم پوشی  شده وبه نفع آنها تأریخها وآثار ونوشتار فراوان از طریق نژاد پرستان وپیروان انها افزون بر تأریخهای سرکاری وفرمائیشی به نفع محافل مرتجع حاکمه رقم گردیده است...! ث  :  _   واما این بیماری در مورد امیر تیمور نتنها گروهی از نویسنده گان مارا آسیب پذیر نموده است، بلکه؛ در بعد خارجی نیز که بعد از جنگها  وپیروزیهای امپراتوران تورک  که هرگز در تأریخ چنان شکستی نداشته اند که قابل یاد آوری باشد؛ همیشه فاتح وتوانا بوده اند. واما دشمنانش در نبرد رو در روی همیشه نا کام ونا توان  وشکست خورده بوده اند که؛ این شکستهای پی در پی باعث عقده ها وحسادتها ی دشمنان آنها را برانگیخته است ومأیوسیتهارا بر آنها خلق نموده است و ازآنرو به جز از تبلیغ وتخریب وجعلسازی حقایق تأریخی؛ دیگر توانائی در برابر شهامت وغیرت وتدابیر عالی نظامی وجنگی امیر تیموررا نداشته ان واز این طریق عقده کشائی نمود ه ومینمایند. وانها را از دید واقعبینانۀ طرفین جنک وجوانب حوادث ورویداد ها بطور یکسان وانعکاس غیر جانبدارانه به دور نگهداشته؛ برداشتهای شان بر مبنی تعصبات اتنیستی ویا مذهبی وغیره محدود گردیده است؛ بگونۀ مثال؛  پ: _     ازقول  مولف کتاب "بازشناسی افغانستان"  ؛ " که ؛ادوارد برون" را  میگوید:" یگانه موئرخی است که برضد امیر تیمور بدگوئی نموده وتمام صفات بد را به او نسبت داده واز صفات خوب او هیچ گونه تذکری به عمل نیاورده است..."(39)- ویا از قول "هیرولد لمپ" چنین آورده است:"..این فقط عربشاه شامی بوده که از امیر تیمور متنفر بوده وشرح مفصلی از قساوت تیمور نوشته است و..."(40) -و به همین ترتیب شماری از نویسنده های خارجی وداخلی  صرف مصروف جمع آوری برخی جعلیات وبرخی صفات بد تیمور بوده هرجا کنج کاوی نموده برای تبلیغات علیه  تیمور وتخریب او تلاش نموده اند وبدون انکه بالای صفات خوب وکارنامه وخدمات برجستۀ هنری-فرهنگی-مدنی ومعماریها وآبادیهای امیر تیمور بنویسند بطور یک جانبه وتعصب آمیز وغیر واقعبینانه حوادث وجریانات را اغراق وغلو نموده از اصل واقعیتهای  عینی تأریخی طفره وعدول نموده وبه بغض وکین وطرف وبه تبعیض دچار گردیده اند. ونسل بالنسل همین اصل جعل را نقل و دنبال نموده امده اند. که بگونۀ مثال؛ باری تأکید میگردد که: یک : _منسوب سازی قصدی وعمدی وآگاهانۀ نژاد"تورک به نژاد مغول" بدون کدام اسناد موئثق تأریخی که امیر تیمور واحفاد آن ویا هرتورک دیگری خود را مغول=به منگول خطاب نموده اسناد مشهود ومعتبری در این مورد از خود بجا کذاشته باشند؛ ازخود ساخته وپیوسته علیه نژاد های "تورک ومغول" دست به تبلیغ وتخریب دست یازیده ودست میازند؛ یک نماد واقعی از برترجوئی وتعصب نژادی وجعل سازی تقلب در تأریخ نویسی بشمار میرود؛ نه واقع نگری و روشن فکرانه وروشنگرانه !؟ -دو : _ که اکثر موئرخین ونویسنده های افغانی ما نیز یا به خطا رفته اند ویا بنا بر اخطارهای درونی برتر جوئی و تعصبات نهادی شان از برخی گوشه های واقعی وبیان حقائیق تأریخی خموشانه طفره رفته ونادیده گرفته اند ! که هنوز هم پیوسته وتکرار  همچنان بی موئخذ وبی اساس وغیر موئثق مینویسند واز نوشته ای جعل موئرخین داخلی وخارجی کور کورانه بدون تحقیق کاپی مینمایند و انرا واقعی جلوه داده به تأریخ میسپارند که همه ریشه در نژاد پرستی وزبان ستیزی دارد !- سه : _ در غیر آن اگر چنین نباشد، چرا بمجردیکه بالای یک مطلب وآثار مهم تأریخی اعتراض میگردد؛ به ان  پاسخ مستند وموئثق قانع کننده ارائه نمیگردد؟؟؟- چها : _ وباید بااسناد ثابت بسازد وعلمأ رد نماید که همچو مطلب به قلم وآثار "امیر تیمور" ویا "بابر" وغیره احفاد اولاد ایشان درفلان کتاب وآثار ایشان با چنین الفاظ وسخنان درج گردیده است که؛ همه موئرخین ونویسندگان بروی آن نوشته جات خودرا تصحیح وبه خور مردم وتأریخ بسپارند؟ - پنج : _واگر جعلکاری نیست چرا خاموشانه از کنار همۀ این حقائیق عینی وانکار ناپذیر عبور میکنند وچشم میپوشند!؟؟؟- وشاید هم پاسخ  این نخبه گان این باشد که همه بروی تحیقات علمی استوار است وموئرخین قبلی آنرا به پایۀ اکمال رسانیده اند! بلی کاملأ درست می فرمایند.شش : _  اما اگر بالای تحقیقات آنها امروز سوالاتی برخیزد و اعتراضی به عمل آید که آن تحقیقات مطلوب موئرخین معروف در همین ارتباط  بروی کدام اسناد "اصلی" ویا "قلمی" از اصل افراد واشخاصیکه به هزاز ها جای در نشرات  وتارنما ها  نژاد اورا جعل نموده به نژاد"مغول" ثبت تأریخ نموده اند که همچو   اسناد درآرشیف تحقیات آنها وجود ندار؟؟؟ ؛ چه پاسخ روشن وشفافی خواهند داشت ؛ واگرجعل نیست   و همچو اسناد موجود هست ؟ پس چرا ازاصل اسناد ومنبع موئثق آن تذکر به عمل نمی آید وآن اسناد اصلی  به قلم تیمور یا احفاد ان باشد بیرون کشیده نمیشود !؟

استقبال وحرمت به امیر تیموردرپارس(ایران کنونی  ):-  خلاف تبلیغات نژاد پرستان؛ بعد از آنکه امیر تیمور فتوحات ظفرمندانۀ خودرا ادامه داده در (706ه ق)به آذر بایجان میرسد؛ شیخ صدرالدین که همچنان صدر نشین ومسند نشین خانقاه مشهور"اردبیل" درپارس و ایران امروزی بود( خانقاه اردبیل از دوران کارش مورد توجه خواجه رشیدالدین فضل؛ وزیر نو مسلمان خانان تاتار بود که همواره در آمد های پادشاهانه داشت... ودر دوران ایلخانیان تا تار؛ همچنان این خانقاه رونقش را حفظ کرد وهمیشه مورد توجه شاهان ایلخانی قرار داشت..) ودر آن وقت( کشوری بنام ایران وجود نداشت؛ بشکل شیخ نشینهای پارس در بخشی از خراسان حیات به سر میبردند که بیشتر از صد سال میشود که  تحت شعاع نژاد آریا "آریا ئیسم"  بنام ایران تغیر نام دادند..)که در آن زمان امیر تیمور مورد احترام  واکرام شیخهای ایرانی قرار گرفت. یک : _     امیر تیمور پس از تصرف ایران وخراسان  به حضور شیخ صدرالدین مشرف میشود وبه او ابراز ارادت میکند وشیخ نیز بازوی اورا گرفته برکت میدهد وکار هایش را در ایران تأید میکند . دو : _   ودر مرتبۀ دوم تصرفات در ایران در؛ در سال (778 ه ق) خواجه علی سیاه پوش پسر صد رالدین بجای پدرش که ریاست  خانقاه اردبیل را به عهده داشت؛ نیز مانند پدرش؛ امیر تیموررا پادشاه " عادل" نامید ومورد احترام امیر تیمور قرار گرفت ... البته در ان زمانه ها (مساجد وخانقاه ها مراکز مشروع ونهاد های عمدۀ مردمی واجتماعی نیز بوده اند وهمه مسائیل حتا مراکز ترویج وکسترش هدایات وفرامین و مسائیل قضائی حقوقی  ومذهبی شمرده میشدندو...) - سه : _     امیر تیمور سپس قصد تورکیۀ کنونی و(اناتولی) دیروزی را میکند. ودو سال بعد در باز گشت خود ؛ به آذر بایجان؛ هزاران نوجوان تا تار( تورکمانان) را که در اناتولی اسیر گرفته بود با خود آورده وبه عنوان صدقه به خانقاه اردبیل تقدیم کرد.(41).ا که بدین وسیله نخستین هسته های قزیلباشها بنیان گذاری میگردد..ا

نخستین هستۀ قزیلباشها در زمان امیر تیمور گذاشته شد: _   دراین بحث خالی از مفاد نخواهد بود که در مورد قزیلباشها که بخش قابل ملاحظۀ ( جامعۀ تورک) هستند نیز یک مکث کوتاه داشته باشیم. زیرا که موجودیت آنها درزمان امپراتوری امیر تیمور شکل گرفته است.- افزون بر شماری از اسناد وآثار وشواهد معتبر تأریخی در زمان امپراتوری امیر تیمور در خراسان وایران امروزی؛ زمانیکه این چند هزار تاتار را با خود در بازگشت از آذر بائیجان آورده بود؛ نخستین هسته یا حلقه وگروهی را ایجاد کرد که بعد ها نام (قزیلباش )را به خود گرفتند. زمانی بود که ابراهیم پسر خواجه علی پیش از پدرش در (806 ه ق)به ریاست خانقاه اردبیل رسیده بود. وآذر بایجان در آن وقت در دست قره یوسف(قره قویونلو) بود؛ قره یوسف نیز مثل اسلاف تورک خویش به ابراهیم ارادت نشان میداد واز تقدیم هر گونه کمک مالی به خانقاه دریغ نداشت... اختلافات بین اولاده های شیخ ابراهیم بعد از فوت پدربالای ریاست خانقاه اوج گرفت و...سر انجام جهان شاه قره قویونلو(پسر قره یوسف) که تبریز را پایتخت خود قرار داده بود؛ بخشی بزرگی از ایران را در اختیار داشت وخودش را شاه ایران میدانست، جهان شاه جانب جعفر را برادر ابراهیم که مدعی خانقاه بود گرفت؛ وجنید پسر دیگر که خرد بود از جعفر شکست خورد؛ با جمعی از مریدان خانقاه که خواهان رهبری او بودند با همان تاتار های تیمور به انا تولی یا تورکیۀ امروزی فرار نمودند؛ که این تحول  سر آ غاذ تحول فکری شیخ جنید بود؛ که در همینمسافرت  نخستین خشت بنای تشکیلات قزیلباشها در اناتولی کذاشته شد...(42)--(همان).ا

 منشأ ظهور قزیلباشها:_:-واژۀ "قزیلباش" کلمۀ تورکی است( قزیل=سرخ یا قرمز. وواژۀ باش=سر. یعنی"سر سرخ" معنا میدهد. وهمچنان به اثر دستور شیخ حیدر" رئیس خانقاه اردبیل ". که پیروان خود را امر کرد تا کلاه های "سرخ نمدی 12 ترکه بشکل یک یونیفارم بسر کنند که؛ این واژه نیز بیشتر از آن ریشه میگیرد که خود را با یونیفار خاص وواحد ؛دوباره برجهاد آماده ساخته بوده اند )- همان)-و همان قسمیکه اقای عبدالواحد سیدی موئلف کتاب "بازشناسی افغانستان"   ) ازامیر حسین خنجی موئلف" تأریخ صوفیه "نقل مینماید؛ در مورد " قزیلباشها وعقاید" آنها چنین آورده است:"شیخ جنید اولین کسی بود که با پیروی طریقت نوین در میان تاتار ها در اناتولی"تورکیه" رفت ونوع ارتباط تشیع را با نیا پرستی "تاتار" ها در حالی بر قرار کرد که در اثر این ارتباط نفوذ وقدرت وثروت این شیوخ در نزد تاتار های انا تولی فراهم کرده شد. شیخ جنید خویش را به عنوان یکی از شیوخ این فرقه معرفی نموده واز این طریق تشکیل دار ودسته جدید را فراهم ساخت ؛ این تحول سر نوشت ساز در عقیدۀ مذهبی شیخ جنید وجا نشینانش را تشکیل داده وبه درون ایران مهجرت کردند که با عث تشکیل قزیلباشها شدند که که بعدها  به  قدرت سیاسی نیز رسیدند"(43)-(همان)  و

باور های قزیلباشها:-به اثر ظهور تنشها واختلافات مذهبی در آسیای میانه وخراسا ن وپارس ونواحی اناتولی به اساس همین منبع فوق : یکی از صوفیان تورک نژاد که از ماورا ءالنهر به تورکیه آمده مسکن گزین میشود؛ حاجی بکتاش نام دارد که موصوف به زودی به یک صوفی نیرومند مبدل میگردد؛ اومطالعۀ امامان شیعه وقدسین عیسوی طریقۀ جدید وموئثری را بنام " رهبری ولایت مطلقه" پایه گذاری میکند. و" اولین کسی بود که تبلیغاتش را " نصرت به رعب" و مبارزۀ قهر آمیز برای جلب پیرو" بنا مینهد وجهاد برای نشر دین تور کان اناتولی را مجهز میسازد.... حاجی بکداش با ایجاد اولین دستۀ مسلح به مناطق مسیحی نشین اناتولی تحت نام "جهاد با کفار" حمله میبرد... وتا پایان (7سدۀ ه.ق) ده ها تن از شیخهای تازه صوفی که زیر دست حاجی بکداش پرورش یافته بمقام خلیفگی رسیده بودند وتمام مناطق اناتولی را تحت تأثیر در آوردند. که بنام طریقۀ بکتاشیه معروف میگردد. حاجی بکتاش در 676 ه ش وفات مینماید؛ بعد از سی سال وفات او قبیلۀ بنام (اوغوز) در شهر "یور سا" منتهای غربی تورکیه مسکن گزین میگردد که قبلأ مسیحی نشین مربوط به قلمرو بیزانت بوده که؛ در این ایام اور خان بیک فرزند عثمان در( 717 ه ش) با نیت جنگ با کفار شهر یور سارا مورد حمله قرار داده انرا به محاصره میگیرد وبه تصرف می آورد...(44)-و قرار همین منبع از همینجا هستۀ مرکزی امپراتوری عثامانی گذاشته میشود...(همان)- واما به اساس شواهد واسناد معتبر تأریخی؛ شاه ها وامیر نشینیها حکمرانان وامپراتوریهای تورکان  قبل از این تأریخ نیز در اسیا واروپا ونقاط مختلف جهان حتا 125 سال قبیل از میلاد  مستقر گردیده اند که که در بخشها وقسمتهای پیشین این مختصر به آن اشاره گردیده است  که دراین بحث گنجائیش ندارد. وهدف از توضیحات بالا نیز بحث بالای مذهب نبوده صرف برچگونگی منشأ قزیلباشها وعقاید انها  بنا بر ارتباط به  موضوع  بحث قسمأ اجمالی تماس گرفته شده است وبس.ا

منشأ قزیلباشها در افغانستان :_داکتر "گوناریارینک" یک موئرخ ونویسندۀ مشهور ودانشمند معتبر سویدنی تورک شناس ؛ با مطالعات همه جانبه  که شخصأ در کلیۀ مناطق تورک نشین در مناطق مختلف ؛ دراسیا،چین،روسیه، افغانستان وایران وسائیر مناطق بود وباشهای تورک نشین مسافرتهای کاری تحقیقی وپژوهشهای  مهم علمی وهمه جانبه نموده و با استفاده از نظریات ومطالعات پژوهشگران وموئرخین مشهور ومعتبر ودانشمندان زیادی از نقاط مختلف جهان؛ در این ارتباط؛ کتاب گرانبهای تحت عنوان(تورکهای افغانستان1939م) را نقادانه به رشتۀ تحریر در آورده وبه تأریخ سپرده است که منجمله در مورد منشأ قزیلباشهای افغانستان چنین آورده است   :   الف   :   پیدائیش قزیلباشها :-موصوف ازقول ( لوکهارت)مینویسد: "نادرشاه افشاراز ایران که در اصل تورک بود وبه قبیلۀ تورکمن افشار تعلق داشت از(1734)به بعد به افغانستان وهند هجوم برد؛ سربازان تورکی الاصل او به حیث گارنیزیون در مناطق مفتوحه مانند کابل وهرات ودیگر جا ها جابجاشدند..." (46) -وهمچنان در این ارتباط داکتر یارینگ از قول موئرخ مشهور(بیلیو)(47) چنین آورده است: "... نادرشاه  در  حوال  سال  (1737 )در حدود 12هزار(دوازده هزار قزیلباش) به صفت "چنداول" یا محافظ عقبی در کابل گذاشت؛ پس از مرگ نادر شاه اینها به منزلۀ دستۀ نظامی در کابل باقیماندند وباز مانده گان آنها هنوز در منطقۀ مشخص از کابل زندگی میکنند که؛ چنداول نامیده میشود. این قزیلباشها در مناطق خود به حیث جامعۀ پارسی زبان شیعه مذهب در مقابل ساکنان سنی مذهب منطقه زنده گی مینمایند واز بخش عمدۀ جمعیت مجموعی شهر نماینده گی میکنند ودر مسائیل سیاسی محلی تأثیر ونقش برجسته دارند. این سربازان تورک نژاد نادر شاه در اصل آن بخش جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند که هنوز بنام قزیلباش یاد میشوند..." وبه تأکید از قول(هوارت) مینویسد: ".. اینها مردمانی اند که در ایران ، قفقاذ وتورکیه شناخته شده اند وبطور عموم در شهر ها ، به کابل وهرات اقامت دارند...".(47)؛(48).و همچنان(49) و(50)- داکتر گوناریارینگ؛ بر طبق نظر(الفنستون-ص147-ج-1)دراین ارتباط چنین آورده است:  ".. قزیلباشها در اطراف شهرها زنده گی میکنند؛ اینها  میرزا ها(نویسنده ها) بودند وبرای دولت افغانستان  ودر محکمۀ شهر کابل تا مرگ حبیب الله خان کار میکردند 1919. همچنان انها به معاملات تجارت وصنایع دستی مشغول بودند. ودر این اواخرکاملأ به پارسی صحبت مینمایند... واما طبق همین منبع از قول (هوارت) هنگام صحبت با یک دیگربه زبان اصلی شان به تورکی سخن میگویند.." (51)- اوادامه داده میگوید که: ".. مکالمه با افغانها به پشتو بوده وبا قزیلباشهای کابل...به تورکی بوده است..وقزیلباشهای ایرانی در اصل  از هفت قبیله متشکل بوده اند(بدون تردید با منشأ اصلی تورکی)..." وهمچنان یارینگ از قول (مالکم) از هفت قبیلۀ قزیلباش در اثر گرانبهای خود چنین نام میبرد: "..استاجلو،شاملو؛نیکالو، بهار لو؛ذوالقدر،کوجر(قاجار) وافشار اند..." . وهمین منبع اظهار میدارد که: هریک اینها نیز هفت قبیلۀ دیگری زیر فرمان خود داشتند. اما به نظر مالکم  این موضوع در ارتباط با قبائیل اصلی نبودند؛ بلکه مربوط به شاخه ها یا تیره های فرعی میباشند..." .(53)-.ا 

نفوس تخمینی قزیلباشها در افغانستان:_ در حاشیۀ این اثر بینیاز از تذکر نیست که نسبت نبود نفوس شماری در افغانستان که این پروژه بزرگ وزود ثمر حیاتی ومحلل بسا مشکلات تراکم شده در کشورکه را ه اندازی آن ؛ خلاف اهداف شوم شوئونیستی وپلانهای فاشیستی  زمامداران قبائیلی برای (یک قومسازی جامعه ) وادامۀ حاکمیت  استبدادی تک قومی ضد ملی وضد دموکراتیک در آیندۀ بوده و عمدأ نمیخواهند سرشماری دقیق ومیتودلوژیکی را در کشور انجام دهند؛ چون میدانند که نفوس شماری دقیق ؛ تناسب ترکیب ملی و ارقامهای غیر موئثق برتر جویانه را که تا اکنون در رسانه ها ومطبوعات وتار نما ها ریلیز نموده وبی اساس وبی تحقیق وکامأ تخمینی انتشار داده اند وکمیت ملیتهای تحت استبداد ویا به اصطلاح اقلیتهای  زبانی ونژادی را کم نشانداده اند؛ در جهت یک قومسازی افغانستان کثیرالملیت ؛ این آمار وارقام بی پایه وغیر موئثق با تحقق نفوس شماری در کشور بکلی برهم میخورد ودر انصورت ملیتهای تحت استبداد را تخمین بالا تر از (60درصد) درترکیب نفوس برحال کشور وانمود میسازد که؛ از تحقق آن سخت بیم دارند. وبویژه به همه مردم وجامعۀ جهانی معلوم است که؛ برای جلوگیری از احیاء وزنده نگهداشتن هوئیتهای ملی سائیر ملیتهای تحت استبداد وبخاطر اضمحلال کلی هوئیت ملی آنها درجهت تطبیق پروژۀ  یک قوم سازی جامعه در این اوخر دیدیم که در قبال صدها تلاش برتر جویانه وشئونیستی دیگر که برای تغییر هوئیت اصلی خراسان به افغانستان جریان دارد " تذکره یا شناسنامۀ الکترونیکی!!!" نیز توزیع گردید که براساس آن باید خلاف همه قوانین ومیثاقها وحقوق بشر وحق مشروع ومسلم ملیتهای تحت استبداد  واعتراضات شدیدی که ازطرف مردم جامعۀ مدنی ونخبه گان سیاسی وروشنفکران  ونهاد های حقوقی ودموکراتیک مواجه گردید وهنوز این اعتراضات ادامه دارد ؛باید از هوئیت ملی خود بگذرند وانکار نمایند وهمه باید خود را در این شناسنامۀ جدید تحت نام"افغان=به پشتون" ثبت نمایند؛ نه بنام هوئیتهای اصلی شان مانند تاجیک هزاره ، اوزبیک ، تورکمن، ایماق ،بلوچ،  پشه ای، اوغور، تاتار، قزاق ، هندی، برا هوی و...که بیشتر از(30   سی) قوم را میسازند؛ عملیست آشکارا برای شعلور نگهداشتن تنشهای قومی ونژادی و   عدم   تحمل انها و زمینه سازی برای تجزیۀ حتمی افغانستان در این مقطع حساس تأریخی !-واین در حالیست که در این قرن 21م.با اخرین دست اوردهای علمی وبا پیشرفته ترین مدنیت بطور به اصطلاح عقلانی زنده گی مینمایند  وغیر از خود هیچ موجود دیگریرا به عقل وخرد ودرایت ودانش موقع نمیدهند ودم از حق وعدالت وآسائیش وحقوق بشروده ها پدیده ونهاد دموکراتیک که باید در سراغ ارامی واسائیش وصلح وزیست باهمی باشد با جاغور پر وملو از تکبر وغرور حرف میزنند که، نهایت مضحکانه است!؟--ازآنرو هر موئرخ وپژوهشگردر این رابطه نظریات شخص خود را داشته است که منجمله ؛ در مورد قزیلباشها؛ داکتر گوناریا رینگ در اثر گرنبهای خود"تورکهای افغنستان" از قول بسا نویسنده ها وموئرخین در آن زمان چنین آورده است:"..در مورد قزیلباشهای افغانستان ارقام دقیقی در دست نیست؛ بالاترین رقم را(- بیلیو- ژورنال هیئت سیاسی-ص17) شمار نفوس آنرا به تعداد 200هزار-(اریستوف-ص51)ازصد تا  یک صدو پنجاه هزار-و(کین-آیسا-1- ص-51) الا یک صدو پنجاه هزار- و(هوارت -این رقم را -75 هزار)- ومنابع روسی- رقم 200 هزارکه مطابق به نظر بیلیو است و..." وانمود نموده اند. که البته بروی نفوس شماری واقعی  که هرگاه صورت پذیرد متناسب به ارقام وآمارهای دقیق علمأ ثبت شده ؛ این ارقام نیز در طول این مدت با رشد نفوس مجموعی در سطح ملی کشور تغییر میپزیرد وکمیت آن مانند سائیر ملیتها چندین برابرنیز افزائیش یافته است که به بحث وبررسی وتحقیق جداگانه نیزنیاز دارد..ا- افزون برآن داکتر گوناریارینگ در این اثر گرانبهای خود در مورد مجموع تورک وتورک تباران افغانستانی  نیز چنین تأکید نموده است که:"...درزمان مان تورکها در بخشهای شمالی افغانستان ومرز های جنوبی مسکن اصلی شان که تابه هندوکش میرسد؛ سکونت دارند...این منطقۀ تورکستانی یا چهار ولایت نامیده میشود( یعنی ولایات بزرگی که امروززمامداران آن بنام ذونهای شمال شرق-شمال-وشمال غربی وذون مرکزی تقسیمات نموده اند- این قلم) سکونت دارند- وهمچنان ادامه میدهد: بخش عمدۀ تورکی زبانها؛ اوزبیکها بوده واوزبیکها در بخشهای شمالی افغانستان مناطقیکه اکثرأ تورکستان افغانی نامیده میشود؛ سکونت دارند- وحتا اقوام (منگل=به مغول-جاجی=به جوجی-  وجدران- ومنطقۀ چگتای= به چغتای و..) را در مناطق جنوبی کشور ریشه های تورکی میداند ودر پژوهشهای خود بطور گسترده ارقام نموده است....ا

سخن اخیر وآموزه ها: _ از محتوای این بحث چنین بر میآید وبویژه یک واقعیت زندۀ تأریخی را بر ملا میسازد که آ موزنده بوده  وبه همه هشدارباش میدهد تا نباید  وقایع وحوادث تأریخی را سطحی گرفت وانچه که هست بروی برگۀ تأریخ ریخت وبه خور مردم داد که به این ارتباط میتوان به نکات زیر متوجه گردید .زیرا:  یک :_موئرخین ونویسده گان چه در سطح ملی یا بیرون مرزی؛ بویژه در ارتباط به تأریخ واقعی  تورکها اکثرأ نتوانسته اند تمامی حقایق عینی؛ حوادث ورویداد هارا به نحو شفاف برمبنای اسناد موئثق وبا منابع اصلی بشکل درست ومکمل بازتاب دهند. واین کوتاهی ها  عمدتأ نیز ازدو حالت ودلیل خارج نیست- یکی: اینکه  ؛ یا به تمام منابع  وماخذ به درستی دسترسی نداشته اند به طور مقایسوی با اصل ومنبع اول بهم سرداده به رشتۀ تحریر بیاورند. و دومی:  اینکه این دانشمندان ونویسندگان  اکثرأ بجز شمار چندی ؛ بنابر اخطار های تعصبات نهفتۀ درونی ونهانی خود نتوانسته اند حقایق را درست غیر جانبدارانه انعکاس دهند ویا بنابر تسلط شوئنیسم شرائیط واحوال معینۀ حاکم زیر شعاع ترس وبیم وسانسور های شدید زمامداران قبائیلی نتوانسته اند از زیر چطرآن خودرا رهانیده واز موضع روشنفکرانه دفاع نموده؛ وقایع وحوادث را صد درصد واقیعبینانه بدون حب وبغض وکین وغیر جانبدارانه با شفافیت به رشتۀ تحریر در آورند..ا-- دو: _  این حقایق برملا میسازد که؛ علی الرغم همه تبلیغات نادرست ومغرضانه که ریشه در تعصبات قومی-نژادی وزبانی وقبیلوی دارد؛ امیر تیمور چنان بیرحم وبی عاطفه نبوده است که؛ علیه او تبلیغات را با غلوسازی واغرق با تلاشهای مذبوهانه متوسل به جعل وتقلب در تأریخ نویسی دست یازیده اند؛ بلکه درآن زمانه ها؛ دشمنان امیر تیمور وگردن کشان او نیز بد تر از امیر تیمور بوده؛ نتنها در سطح آسیا یعنی افغانستان وایران وماورا النهر وچین وغیره بلکه حتا سلاطین در اروپا نیز با قساوت وکله منارسازیها حکمرانی نموده امده اند وسلاخ خانه های از انسان داشته اند که قرار موئرخین ومحققین معتبر امیر تیمور به مراتب با رحم تر وپر عاطفه تر نسبت به آنها بوده ودارای بسا محاسن وخوبیهای قابل وصفی نیز بوده است که زمامداران همتای دوران او نداشته اند. سه : _  اصلأ تمام تبلیغات وجعلیات را در بیرون مرزی موئرخینی چون "عربشاه شامی ؛ ویا ادوارد برون و..." عقده مندانه تمامی بدیهارا بر علیه امیر تیمور جمع آوری نموده واز ان تأریخ تیار نموده  به خور مردم داده اند که همه جعلیات وتقلب وکذب بوده است که؛ توسط موئرخین بعدی  نظریات ایشان بشدت رد گردیده وبا اسناد وارقام معتبر جدید نظریات دشمنان امیر تیموررا مغرضانه خوانده اند وبه عوض آن از صفات خوب واز خدمات برجستۀ امیر تیمور از ابادیها ومعماریها واز هنروفرهنگ دوستی او واز تدابیر عالی نظامی واز نگرانیهای او از خرد گرائیها  عواقب بد جنگ وهوشدار باشیهای او به مردم ودشمنانش واز صلح پسندی او بطور گسترده ارقام نموده اند..ا

چهار : _   امیر تیمور علی الرغم تبلیغات دشمنانش وتورک ستیزان صلح پسند وصلح دوست بوده قبل از جنگ دشمنان خود را به صلح وسازش دعوت نموده وبااعلان رسمی شرط وشروط خودرا اعلاموبه گوشمردم ودشمنانش میرسانده است ؛ وقتا که دشمنان جنگ طلبش از ان سرکشی مینموده است؛ بعدأ در مقابل آنها با بیرحمی حمله میبرده است.بیرحمی در جنگ با دشمنانش را نماد غیرت شهامت وتوانائی وبرتری نظامی می پنداشته است؛ برعکس؛ روحیۀ ضعیف سازش وتسلیم به دشمنانرا نمادی از بی غیرتی بی شهامتی وناتوانی جنگی ونظامی پنداشته این روحیه را  از لحاظ نظامی وجنگی به شدت محکوم مینموده است تا دشمن غالب نگردد ودست به قتل عام وتباهی نزند. پنج : _  امیر تیمور یک مسلمان واقعی بوده وبویژه در بین روحانیون ومردم خود از محبوبیت ویژۀ برخوردار بوده است.وزمامداری او ازطریق مشروع توسط مردم با تشکیل جرگه ها(قرولتایها)وازطریق خانقاه ها ومساجد که یگانه نهاد های مردمی بوده است طی مراسم خاصی صورت میگرفته است. وحتا بنام او در مساجد خطبه خوانده شده ومردم لقب(صاحب قران) را براش اعطانموده اند نه مانند زمامداران قبائیلی ما طور فرمائیشی وافتخاری ازطریق خانها ملکها وروئسای قبائیل ویا هم بطور دست نشانده ویاه  صر فأ توسط قوم قبیلۀ خودش لقب بابا وامیرالموئمنین برایش اعطا گردیده باشد..ا- وامیر تمور متعصب؛ فاشیست قومپرست وزبان ستیز، جاسوس وطنفروش،فاسد دست نشانده ومزدور خارجی نبوده  وبا زور شمشیر وتوانائی وبرتری نظامی خود وبه زور بازوی خود در سراسر جهان امپراتوریها را برقرار نموده آمده است. واولین هستۀ قزیلباشها در ایران ودر تورکیه در زمان امیر تیمور بنیان گذاری گردیده است. ودر افغانستان نیزبرای نخستین بار قزیلباشها در دوران نادر شاه افشاراز ایران به قسم" چنداول" ومحافظ  گارنیزیون گردیده در زمان هجوم در افغانستان وهندوستان آ ورده شده وعمدتأ در کابل وهرات حدوددوازده ( 12هزار) تن مسکن گزین شده بوده اند که بعدأ باتعقیب سیاستهای خشن قبیلوی توأم باتعصب کور برتر جویانۀ زمامداران به حاشیه رانده شده اند. هرگاه کدام حکومت ملی ودموکراتیک مردمسالار درآینده در افغانستان مستقر گردد ونفوس شماری صورت گیرد؛ نظر به رشد عمومی نفوس در کشور در طی این مدت طولانی نفوس قزلباشها نیز مانند سائیر ملیتهای برادر به حد قابل ملاحظۀ تغییر ورشد نموده وچندین برابر شده است که به همان تناسب مقام وجیگاه خودرا در ترکیب نفوس عمومی کشور در خواهد یافت وبه حق وحقوق پایمال شدۀ ایشان خواهند رسید...ا

                                                  

     ادامه دارد.






August 3rd, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی